یه عالمه مهمون ناخونده
امروز یه عالمه مهمون برامون اومد .......مامان بزرگ و بابا بزرگ و عمه فاطمه با نی نی هاشون اومدن خونمون ,تو خیلی خوشحال بودی چون عاشق دختر عمه هات و پسر عمت یعنی محمد و مهلا و مهنا بودی و از گذروندن وقتت در کنار اونا خیلی لذت می بدی و اینروزایی که اونا اینجا بودن از بس شیطون بازی و فضولی می کردی وقت خوابت خیلی کم شده بود و اغلب اوقات خواب آلود و خسته بودی ولی در عین حال از بازیگوشی هات چیزی کم نمی شد و خیلی اون چند روز بهت خوش گذشت نازنینم ............و من و بابایی هم ازشادی بی اندازت خیلی خوشحال بودیم و یه عالمه با عمه و مامان بزرگ رفتیم دور زدیم و بهمون خوش گذشت و بعد از چند روز دوباره اونا رفتن و ما تنها شدیم و تو چون که همبازیاتو از دست ...
نویسنده :
اونایی که بی نهایت دوستدارن
22:17