سفر یک روزمون توی پنج ماهگی عسلکم
امروز دوشنبه مورخ 5/3/93 است و ما به خاطر کار بابایی عازم محمود آباد شدیم .... اون منطقه ای که ما رفتیم خیلی قشنگ بود و نزدیک به دریا بود .............بابایی باید یک ساعت ر کلا حضور پیدا می کرد و بقیه روز پیش ما بود ........ بعد از کلی دور زدن و پیاده روی و دوچرخه سواری و............ رفتیم کنار دریا ولی چون هوا گرم بود و خورشید خیلی مستقیم می تابید و تو هم که از گرما خیلی بدت میومد و یه جورایی متنفر بودی یکمی بهونه گیری می کردی اما در کل خیلی خوش گذشت و بی نهایت از زندگی سه نفرمون و در کنار هم بودنمون لذت می بردیم و عشق و علاقه ام به تو نازنینم هرروز بیشتر از قبل می شد "دوستت دارم تمام زندگی ام " &n...
نویسنده :
اونایی که بی نهایت دوستدارن
20:0